تور مسافرتی: پاریس، بیش از هر چیزی شهر کافه و رستوران است. هر کوچه و خیابانی که قدم بگذاری، انواع و اقسام کافه و رستوران است که تا وسط پیاده رو میز و صندلی چیده اند و خیل عظیم جمعیت مشغول حرف زدن اند.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ، مهدی رعنایی
زمانی سفارش ای از دوستی اصفهانی شنیدم که می گفت اگر زمانی گذارت به اصفهان افتاد، به دنبال تبلیغات توریستی نباش و به جای این که با این تور و آن راهنما بروی، خودت یک نقشه دستت بگیر و راه بیفت توی خیابان ها و «شهر» را ببین و اتفاقاً همو بود که زمانی، پس از نخستین سفرش به پاریس، به من اظهار داشت که او پاریس را هم همین گونه یافته است! برای همین بود که من، وقتی برای نخستین بار قرار بود در پاریس افسانه ای قدم بزنم، دومین مقصدم را بعد از کتابفروشی شکسپیر و شرکا، که در مطلب قبل مفصل به آن پرداختم، خودِ شهر و خصوصاً حاشیه رود سن گذاشتم و یک روز تمام را در خیابان ها کوچه پس کوچه های پاریس گذراندم.
پاریس، بیش از هر چیزی شهر کافه و رستوران است و خصوصاً در مرکز شهر، هر کوچه و خیابانی که قدم بگذاری، انواع و اقسام کافه و رستوران است که تا وسط پیاده رو میز و صندلی چیده اند و خیل عظیم جمعیت را می بینی که نشسته اند و با حرارت و هیجان مشغول حرف زدن و گاه مجادله اند. اما مسئله فقط کافه نیست، یعنی صرفاً کافه نیست، کافه ها بخشی از تاریخ و هویت شهر پاریس را می سازند و دهه ها نویسندگان و شاعران و روشنفکرانِ پاریسی هم خصوصیت های آن ها را هم ساخته و پرداخته و هم تبلیغ کرده اند و برای همین نه تنها پاریس با کافه هایش هویت پیدا می کند، این کافه ها خود هم هویتی پاریسی دارند که بسیار با هویت کافه های، مثلاً، نیویورکی متفاوت می باشد. این هویتِ خاص از همان شکل و ظاهرِ کافه ها هم پیدا است. میزهای این کافه ها عموماً، اگر بخواهیم دقیق تر باشیم در اکثریت قریب به اتفاق موارد، میزهای کوچک دایره شکلی هستند و معمولاً هم برای بیشتر از دو نفر جا ندارند و دو صندلی هم در دو طرف میزها گذاشته شده است، صندلی هایی که رویه شان عموماً مانند حصیری بافته شده است و بدون اغراق، روی همه میزها هم می توان زیرسیگاری پیدا کرد و احیانا همین یک عامل است که سبب می گردد هرچند، البته در فصول گرم، صندلی های داخل کافه ها عموماً خالی اند، صندلیِ کافه های بیرونی کاملاً پر شده اند و گاه، اگر کافه به اصطلاح پاتوق شده باشد، چند نفری هم منتظر مانده اند تا میزها خالی شوند، انتظاری که البته معمولاً به این راحتی برآورده نمی گردد.این شکل کافه های پاریسی؛ نشانه ای از فرهنگ شکل گرفته در این کشور است. فرهنگی که فرانسوی ها همچنان به آن مبالات می کنند و به تفاوت آن با فرهنگ جهانی شده آمریکایی، همچنان پز می دهند. فرهنگ خالص اروپایی که پرستیژ فرهنگ والا همچنان در آن بر صدر می نشیند و جلوه های عامه پسندانه فرهنگی با بی اعتنائی روبرو می گردد. هر چند که نشانه های آمریکایی شدن فرهنگ فرانسوی حالا دیگر حتی در خیابان های پاریس هم کاملا مشهود است، اما به نظر می رسد که این تفاخر پاریسی همچنان زنده است.
چیز دیگری که به کافه های پاریسی هویت می بخشد جمعیت بسیارِ آدم هایی است که تنها نشسته اند و معمولاً کتاب یا مجله ای در دست دارند. اگر در کافه های تهران یا برلین و لندن و نیویورک به ندرت می توانی کسی را پیدا کنی که تنها در کافه نشسته باشد و این کافه نشینی ها عموماً برای دیدارهای دوستانه یا کاری است، در پاریس خیلی از مردم ساعات عصر و شبشان، و البته در آخر هفته ها ساعات صبح، را به مطالعه و البته نوشیدن قهوه یا چای می گذرانند. البته اگر کافه روی حرفه ای باشی یا مدت ها در پاریس زندگی کرده باشی، می توانی از کافه های گردشگر پسند دوری کنی و کافه هایی خلوت و دنج و البته با قهوه ای که بویش می تواند مستت کند پیدا کنی و راحت آن جا وقتت را به هر چه که می خواهی بگذرانی و مجبور نباشی دائم حواست باشد که توی عکسِ گردشگر های خوشحال که می خواهند با کافه عکس بگیرند چطور افتاده ای.
در این پیاده روی ها، با باغ های پاریسی و البته سنتِ مجسمه سازیِ اروپایی هم می توان آشنا شد. البته که پاریس، مثلاً، در مقایسه با رم یا واتیکان در مجسمه های شهری حرفی برای گفتن ندارد، اما برای کسی که از ایران به آن جا رفته و دیدن این همه مجسمه در شهر برایش عجیب است، دیدنِ این مجسمه ها می توان لذتی ورای حد تصور داشته باشد. نکته جالب درباره این مجسمه ها این است که جزئیاتِ به کار رفته در آن ها حیرت انگیز است و اگر به جای عجله کردن برای عکس گرفتن در یک مکان توریستی، راحت در شهر قدم بزنی و کنار هر مجسمه توقف کنی و به جزئیات دقت کنی می بینی که مجسمه ساز با قدرتی باور نکردنی توانسته حتی احساسی انسانی در صورتِ مجسمه بگذارد و شاید حتی فراموش کنی که برخی از این مجسمه ها شاهکار و حاصل دست نابغه ای از بزرگ ترین نوابغ بشری اند. باغ ها هم دستِ کمی از این مجسمه ها در ظرافت و زیبایی ندارند. مشهورترینِ آن ها البته باغِ لوور و باغ لوگزامبورگ اند، اما در خیلی از گوشه و کناره های شهر می توان باغ هایی بزرگ و کوچک یافت که در طراحی دست کمی از آن باغ های مشهور ندارند و عموماً هم حوضی بسیار بزرگ در وسط آن ها است و صندلی های بسیاری هم در اطراف حوض چیده شده و باز هم تعداد فراوانِ آدم هایی که نشسته اند و هم به پرنده های کوچک و بزرگِ آن حوض غذا می دهند و هم کتاب و روزنامه شان را می خوانند.
در کنار همه این ها، از زیباییِ ساختمان های مسکونی و اداری پاریس هم نباید غافل شد. اغلب ساختمان های مرکز شهر، حتی آن هایی که مشهور و مهم هم نیستند، معماری اروپایی خیره کننده ای دارند و بافت سنتی شان هم حفظ شده است و همین طور در قدم زدن در شهر می توان از جنبه های بصری آن ها لذت برد. انگار که کل شهر موزه ای باشد که می توان به مجانی و به راحتی و تنها با قدم زدن از زیبایی های آن لذت برد. در کنار همه این ها، از مزیتِ اقامت در همین ساختمان ها هم نباید غافل شد. این روزها، به مدد اپ ها و شرکت هایی که خانه های افراد عادی را اجاره می دهند، می توان به راحتی آپارتمانی قدیمی مربوط به قرون هفده و هجده در پاریس اجاره کرد و هم پول بسیار کمتری نسبت به هتل ها پرداخت و هم از لذتِ زندگی در چنین ساختمانی بهره مند شد.