تور مسافرتی: بیش از ۱۵۰ سال پیش زمانی که خیلی از شهرهای تهران درگیر بیماری وبا بودند، زمین لرزید. درست مثل ۱۹ اردیبهشت امسال، زمانی که ویروس کرونا همه را خانه نشین کرده، زمین تکان خورد و همه به خیابان ها رفتند.
«روزنامه دولتی» شماره ۶۲۲، به تاریخ هفتم جمادی الثانی ۱۲۸۵ در تشریح زلزله ای که همزمان با شیوع وبا در تهران آمد و عامل تشدید این بیماری شد، نوشته است: «در شب یازدهم شهر ربیع الثانی، دو ساعت و نیم از شب گذشته، در تهران، اصفهان، کاشان، قم، همدان و ساری زلزله شد… و همین طور در شب یازدهم جمادی الاول نیز چهار ساعت و چهل دقیقه از شب گذشته، زلزله شدیدی در تهران، کاشان، قم، فیروزکوه واقع شده، سیم های تلگراف روز دهم این ماه با همه جا به صعوبت و ندرت حرف می زده است و این تجربه رسیده است که هر وقت زلزله می شود، یک روز قبل تر قوه الکتریسته زمین مغشوش می گردد. بدین جهت به صعوبت مکالمه می نماید و در رصدخانه های فرنگستان بواسطه اسباب های مخصوص، همیشه حکم می کنند که پس از ده ساعت زلزله خواهد شد و در شب مزبور پیش از حرکت ارض و مقارن زلزله، حیوانات از دواب و طیور یک بار به صدا آمده و بوی متعفن مثل بوی کبریت به مشام اغلب مردم رسیده است یحتمل سبب فریاد حیوانات به همان بود شده باشد… و اینکه پس از آن زلزله مرض مشهوری قدری شدت کرد، شاید به جهت همان بوی متعف بوده».
به نظر می رسد مردم این سرزمین خاطرات بسیاری با بلایای طبیعی مثل سیل، شیوع بیماری های مختلف، خشکسالی، حمله ملخ ها و زلزله دارند که این بلایا پس از گذشت سال ها، همچنان تکرار می شوند. آن سال ها هم اگر ابری به هم نمی رسید و چشم منتظران به باریدن باران بی فایده به ابرها خیره می ماند، تجربه حکم می کرد که آمدن خشکسالی و قحطی حتمی بوده است و در رسیدن بیماری مرگامرگ مسلم؛ بنا بر این هم می گفتند «سالی که نکوست از بهارش پیداست». هر بهار بی بارشی مرگ بسیاری را به همراه داشت و گرمای زود هنگام، سبب وحشت تهرانی ها از شیوع بیماری مسری «وبا» بود. اگر هم آسمان در بهار زیاد می بارید، سیل خیلی چیزها را می شست و می برد.
سرما، گرما، برف و باران، تگرگ، باد، طوفان، زلزله و در کل هر چه که به آسمان و زمین مربوط بود در حیات مردم تاثیر داشت مثل این روزها که هر تغییر در شرایط جوی و رویداد طبیعی سبب هراس مردم می شود.
سیروس سعدوندیان در کتاب «اولین های تهران» هم به این مساله اشاره کرده و آورده است: «پدران ما پیوسته دل نگران آسمان و تغییرات جوی بودند و در خاطر داشتند که سال های سال خود و پیشینیانشان برای نبود امکاناتی برای مقابله با حوادث غیرمترقبه طبیعی از آن تغییرات و رخدادها طرفی نبسته، خیری ندیده بودند. این بود که به اندک تغییر و بدعتی فال بد می زدند و وحشت فرود آمدن مصیبت گریبانشان را می فشرد، وحشتی چنان عظیم که رخدادهای طبیعی را برای بسیاری کسان به مبدا تاریخ و تقویم بدل می کرد و هرگاه در موردی، رویدادی، تولدی، ازدواجی یا مرگی سخن می گفتند، پیوسته بجای یادآوری تاریخ آن رویداد، به خاطر می آوردند که چه فاصله زمانی مثلا با سال قحطی اول، دوم، یا… داشته و به تعبیر آن روزگار: قبل از «مجاعه اول»، دوم، یا… بوده است. گذشته از این در تحلیل و تعلیل خیلی از وقایع تاریخی هم، اسباب اصلی را رها کرده و علت را در همان تغییرات و تحولات ارضی و سماوی می جستند. برای مثال هنگامی که امیرکبیر به فرمان ناصرالدین شاه عزل و سرانجام کشته شد، جمعی بر آن بودند که این واقعه ناشی از «نحوست طوفان عجیبی» بود که در «هفتم محرم ۱۲۶۸ برخاست» و چادر تکیه دولت را «پاره پاره کرد و بلورینه آلات را شکست» برخی نیز باور داشتند که عزل امیر زاییده زلزله ای بود که ظهر روز ۲۵ محرم ۱۲۶۵ در تبریز به وقوع پیوست.»
با چاپ روزنامه در عصر امیرکبیر، رخدادهای طبیعی هم قسمتی از مطالب همیشگی مطبوعات شد. با وجود آنکه در خیلی از متون تاریخی از ثبت رویدادهای مهم سیاسی طفره رفته شده اما رخدادهای طبیعی اهمیت زیادی داشتند و در تاریخ آن روزگار ثبت شده اند.
حاجی میرزا سید احمد تفرشی حسینی در یادداشت های خود تحت عنوان روزنامه اخبار مشروطیت و انقلاب ایران درباره شیوع وبا در سال ۱۳۲۲ هجری قمری و بروز آن نوشته است: «در اول محرم ۱۳۲۲، در ثانی در بغداد مرض وبا طغیان نمود. بعد، در اواخر محرم در کرمانشاهان سرایت نمود و قرانطینه گذاشت. پس از دو سه روز رفع شد، باردیگر در ماه صفر طغیان نمود، کم کم سرایت به قم نمود. در ماه ربیع الاول می گفتند که در تهران هم هست. ولی هوا بی حد خنک و خوب است. این زمزمه در بین خلق بود و اسباب وهم و خیال شد. در اول ربیع الثانی مرض وبا واقعیت پیدا کرد و یک بار هوا ابر و گرم شد و نشرش هم در دروازه حضرت عبدالعظیم و قنات آباد شد. توت را روز شانزدهم به کلی منع نمودند که وارد شهر نشود… خداوند رحم فرماید. با این گرمی هوا و گرمی بعدها، یعنی در اسد، خدواند رحم فرماید. بلا امسال زیاد بود: در ورامین سن آمده و تگرگ خراب نمود و شهریار ملخ نزول نموده، خراسان تگرگ خرابی نموده و نان یک من سه هزار دینار است. مرض حصبه قبل تر می کُشد و کسی او را جزء مرض نمی شمارد. سید احمد و اهل و اعیال هم که به «وسک» گریختند و در جوار حصارک می نویسد: در کن و حصارک که متصل به وسک است، عجالتا مرض وبا نیست، تا بعدها چه شود… روزها ناهار آبگوشت و بادنجان سرخ کرده، کدو و کشک بادنجان و غیرها صرف می شود… وبا در بیستم ماه ربیع الثانی در حصارک و کن شیوع پیدا کرده است و می کشد. الحمدلله… پنج جمادی الاول… قدری تخفیف پیدا کرده و مرتفع خواهد شد… در سیزدهم باد دزده و در بیست و پنجم باد آشکارا می زند… در وسک هستیم و هوا خوب و معتدل است. روز گذشته قدری باران بارید و هوا لطیف شده. انار و انجیر و هلو نرسیده است و گویا تا اول سنبله برسد. اگر هم رسیده بود در شهر نمی برند. طالبی در ملک حصار کن کاشته اند و به شمیران می برند. دو روز است باردیگر غدغن شده که نبردند. بعضی ها می گویند در شهر ناخوشی نیست و بعضی ها می گویند هست. ولی به قاعده عقلی که میوه غدغن است، باید ناخوشی باشد… روزها باد مشرقی مشهور به باد خشو و شبها نسیم شمال مشهور به بادکوه بالاستمرار می آید. از شهر نیز نوشته بودند «ناخوشی… در گوشه و کنار شکار می نماید. نمی دانم تا کی خیال ماندن را دارد. گذشته از این مرض، امراض دیگر هم هست که مهلک است. از قرار تقریر اهالی کن و حصارک و خودم هم دیدم می گفتند در کن یک شب مثل آن که نور باران و یا شهاب که از آسمان بیاید، چیز بزرگ روشن سفیدی از آسمان در کن آمد و فردای آن روز مرض مشهور شیوع به هم رسانید. در حصارک هم به همین قسم نقل نمودند. در شهر هم پیش از این واقعه یکی دو سه مرتبه در بعضی اماکن و محلات دیدند. ظن به نور باران نمودند. بعد، مرض وبا شیوع به هم رسانید و بنده خودم هم که در وسک بودم، شب ها می دیدم که برخی از نقاط و دهات شهاب ثاقب می بارد، هر شب یک محوطه را احاطه می کرد و می گرفت و این مسئله اسباب شبهه و غیره اهل کن و غیره شده بود. تا آن که شبی درطرف سولقان این روشنایی نمودار شد. اتفاقا من هم دیدم. فردای آن روز یک نفر از کن رفت به تحقیق این مسئله، دید که مرض وبا پیدا شده. تحقیق نموده بود چند روز است که هست؟ گفتند: امروز اولش است… امسال به اهالی مملکت ایران خداوند رحمن غضب نموده: آن تگرگ خراسان که به قدر انار آمده بود و این سن خوارگی و ملخ آمدن در تهران و اطراف آن و ورامین و بعد آمدن بادسام و بعد طغیان وبا که دست رد به سینه هیچ شهری از بلاد و بلده و بلوکات نگذاشته. الحمدالله که به کلی مرتفع شده و تشریف برد و آه دل بیوه زنان و یتیمان در عوض آیه الکرسی به دنبال است. مصراع: رفع بلا ز ما شد- شکرخدا شکر خدا، دسته سینه زن که حرکت می کرد، می خواند».
منبع: تور مسافرتی