در سایت کلکین علاوه بر ترجمه و بازنشر بسیاری از تحلیل های مهم موجود در مورد افغانستان هر روز با موضوع مهم ترین رویدادهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این کشور یادداشت ها و مصاحبه های اختصاصی با تحلیل گران ایرانی و افغانستانی درج می شود.
کلکین پنجره ای است برای شناخت بهتر افغانستان که توسط جمعی از پژوهشگران علاقمند به این حوزه برای توسعه درک و شناخت از این سرزمین کهن ایجاد شده است و تلاش می کند تا فضایی برای ارایه همه تحلیل های موجود، تعاطی و تضارب افکار با تاکید بر بیطرفی و نگرش راهبردی در مورد جریانات متعدد و متکثر و پرشتاب این کشور ارایه دهد تا مخاطب در فضایی علمی به فهمی بهتر در این زمینه دست یابد.
در این سایت علاوه بر ترجمه و بازنشر بسیاری از تحلیل های مهم موجود در مورد افغانستان هر روز با موضوع مهم ترین رویدادهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این کشور یادداشت ها و مصاحبه های اختصاصی با تحلیل گران ایرانی و افغانستانی درج می شود. علاوه بر این دو بخش مهم تحت عنوان سینما و کتابخانه در سایت وجود دارد که در آن به معرفی و نقد مهم ترین آثار مکتوب و نمایشی با موضوع افغانستان پرداخته می شود.
همچنین فایل تمام متن مهم ترین روزنامه های افغانستان هر روز در دسترس مخاطبین قرار می گیرد تا از این طریق مخاطب علاقمند ایرانی به مسایل افغانستان بتواند بدون واسطه در جریان فضای ذهنی و ادبیات رسانه ای نخبگان این کشور قرار بگیرند. همچنین در گزارش های تصویری تلاش می شود به موضوعات جذاب این کشور برای مخاطب پرداخته شود. در نهایت باید به پرونده های ماه اشاره کرد. در هر ماه با توجه به مناسبت مهم تاریخی موجود در آن ماه مجموعه از یادداشت ها، مصاحبه ها، گزارش ها و اینفوگرافی های تولیدی تلاش می شود ابعاد مختلف موضوع شکافته شود.
کلکین برای خود رسالت خبری قایل نیست. بلکه خبر را دستمایه ارایه تحلیل های عمیق تر برای مخاطب خاص خود قرار می دهد. در کانون این حرکت تعدادی از پژوهشگران و چهره های دانشگاهی علاقمند به مسایل افغانستان قرار دارند که تلاش می کنند تا سطحی عمیق تر از فهم مسایل افغانستان را به جامعه هدف خود عرضه کنند.
عقیم ماندن اعتراضات مسالمت آمیز در افغانستان: نگاهی به جنبش روشنایی از ظهور تا سقوط
شکل کنش اجتماعی در افغانستان پس از سقوط طالبان دچار تغییراتی شد. یکی از این تغییرات را می توان در جنبش وسیع و گسترده روشنایی که اکنون در پنجمین سالگرد آن قرار داریم، ببینیم. جنبشی که برای دست یابی به خواسته های خود از رویکرد مسالمت آمیز استفاده کردند. در واقع برای جامعه ای که خشونت و توسل به ابزارهای قهرآمیز در هر مطالبه ای به امری گریزناپذیر تبدیل شده است، چنین واکنشی برای رسیدن به خواسته اجتماعی شان نشان دهنده تغییری بزرگ در نوع کنش اجتماعی بود. کنشی که به نظر می رسد نتیجه تغییرات و تحولات ناشی از ورود دموکراسی بعداز ۲۰۰۱ در کشور و یا هم شکل گیری طبقه روشنفکر جدید و آگاهی است که از متن جامعه برخاسته و هدف آنها تقاضا برای عدالت اقتصادی و مشارکت سیاسی تمامی اقلیت های قومی و مذهبی است. از طرف دیگر، بخش بزرگی از این جنبش از جوانان تحصیلکرده و نسل نو افغانستان بودند که سعی در مشارکت سیاسی فعال در تصمیم گیری های حکومتی از راه مسالمت آمیز داشتند. گروهی که پس از ۲۰۰۱ انگیزه جدیدی در مشارکت فعال در عرصه اجتماع داشتند. اما این جنبش علی رغم ماهیت مسالمت آمیز، به خشن ترین شکل ممکن سرکوب شد و یکی از تکان دهنده ترین حملات انتحاری پس از ۲۰۰۱ را رقم زد. جنبشی که می توانست الگوی مناسبی برای نهادینه شدن حرکت های مدنی در افغانستان باشد.
تغییر خط انتقال برق توسط حکومت افغانستان: مشکلات فنی یا خصومت قومی
در آوریل سال ۲۰۱۶، رسانه های افغانستان از تغییر ناگهانی مسیر یک خط انتقال برق ۵۰۰ کیلوولت ولایتی از مسیر سالنگ، به جای بامیان خبر دادند. بر اساس ماستر پلان جامع ۲۰ ساله برق افغانستان که توسط یک شرکت آلمانی به نام فیشنر (Fichtner) تهیه شده بود، انتظار می رفت که این خط پس از عبور از ولایات شمالی افغانستان از طریق بامیان عبور کند. با این حال، دولت افغانستان، در جلسه ای مخفی در تاریخ ۳۰ آوریل ۲۰۱۶، تصمیم برآن گرفت که مسیر این خط را به جای بامیان، از طریق سالنگ عبور دهد. در حالی که دولت عواملی چون هزینه و مدت زمان ساخت را به عنوان دلایل این تغییر عنوان کرد اما به باور اکثریت دلیل واقعی این تغییر، سیاست های تبعیض آمیز علیه هزاره ها بوده است. به طوری که، به دنبال تغییر مسیر خط برق، هزاره ها در داخل و خارج افغانستان به سرعت علیه تصمیم دولت افغانستان و تبعیض آشکار علیه هزاره ها اعتراض کردند. تنها چند روز پس از تصمیم دولت، و به دنبال اعتراضات بسیاری که در بامیان آغاز شد و سپس در بسیاری از کشورها ادامه یافت، هزاران هزاره تحصیل کرده در غرب کابل در منطقه ای به نام مصلی شهید مزاری جمع شدند. در پی اعتراضاتی که در بامیان آغاز شده بود، این هزاره ها جنبشی مدنی به نام جنبش روشنایی تشکیل دادند تا اعتراض خود را نسبت به تصمیم دولت نشان دهند. جنبش روشنایی توسط گروه خاصی از دانشجویان و دانشگاهیان تحت عنوان “شورای عالی مردمی” (The People’s High Council) رهبری می شد.
شورای عالی مردمی مهلتی دو هفته ای را برای دولت افغانستان تعیین کرد تا تصمیم تبعیض آمیز خود را لغو و خط برق را از طریق بامیان عبور دهد. آنها همچنین تهدید کردند که هزاره ها از سرتاسر جهان، به ویژه در افغانستان به اقداماتی از نافرمانی مدنی و تظاهرات اعتراضی دست خواهند زد. بدین ترتیب، پس از گذشت حدود دو هفته، هزاره ها در ۱۶ مه ۲۰۱۶ اعتراض گسترده ای را در کابل و سایر ولایت ها/ استان ها ترتیب دادند. حدود یک میلیون نفر در تظاهراتی در کابل شرکت کردند که در آن سعی داشتند به مرکز شهر برسند تا در مقابل ارگ ریاست جمهوری تحصن کنند. با این حال، دولت با مسدود کردن جاده ها با کانتینرهای حمل و نقل، مسیر ارگ را مسدود کرد. این خیل جمعیت ساعت ها در چهارراه دهمزنگ ماندند و شعارهایی علیه تبعیض سیستماتیک سر دادند. اگرچه اکثریت معترضین قصد داشتند موانع را برای ادامه راهپیمایی خود به سمت مرکز شهر از میان بردارند، اما رهبران جنبش روشنایی مانع این کار شدند.
نشست هفتگی کلاب هاوس با موضوعِ «آینده ی زنان افغانستان»
– خانم عارفه پیکار: معاون پالیسی و انکشافی در دفتر معاون دوم ریاست جمهوری
– خانم صابره اعتبار: پژوهشگر و دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه الزهرا
- در ابتدای نشست هر یک از سخنرانانِ مدعو دررابطه با کلیتی از تحولات افغانستان و وضعیت زنان در قالب ساختار های مدنظر خود به طور مختصر توضیح دادند که چکیده ی آن بدین ترتیب می باشد:
خانم اعتبار در ابتدا به اهمیتِ شناخت و آگاهی از این مسئله پرداختند که فهم دقیق و درست از زنان و مسائل مرتبط با آنها مستلزمِ درکِ درست این مسئله از گذشته تا کنون است. بنابراین بدون شناخت گذشته زنان افغان بررسی آینده آنان در افغانستان نیز ممکن نمی باشد. مسئله ی زنان در افغانستان همواره با یک گفتمان و رویکردی سیاسی همراه بوه و در این مسیر فقدان یک نگاه تاریخی-فرهنگی وجود داشته است. بنابراین کلان واژه ای چون “زنان” موجب انحراف اذهان در جهتِ سوق یافتنِ درک و برداشت از این قشر از جامع تنها تحت لوایِ کنشگران سیاسی، فعالان مدنی و یا نخبگان می شود و نه کلیتِ زنان. همچنین سه نوع تیپولوژی از زنان افغان وجود دارد:
۱– زنان منتقد، با تحصیلات عالی و آگاه که از نظر وضعیت سیاسی اجتماعی و اقتصادی زنان افغان و همچنین از مولفه های زن بودگی (نژاد، طبقه، قومیت) به خوبی آگاه بوده و تنها ۲ درصد را تشکیل می دهند.
۲– زنانِ کمپرادور یا همنوا با جریان؛ این زنان سطحی از تحصیلات را دارا بوده و کارمند و یا شاغل در پست های مختلف دولتی می باشند و رویکرد آنها دفاع از وضع موجود است و ۱۶ درصد را تشکیل می دهند.
۳– و اما اکثریتِ زنان افغان که ۸۰-۹۰ درصد می باشند و به آموزش، بهداشت، خدمات و امکانات عالی و خاصی دسترسی ندارند. و ما باید ابتدای امر مشخص کنیم در گفتار از زنان، کدام زنان مدنظر ما هستند.
اما به باور خانم دکتر حسینی، مسئله ی قابل توجه نخست مبحث آینده است و زمانی که صحبت از آینده می شود بایستی سناریوهای مختلف و مرتبط با آن در نظر گرفته شود. همچنین باید توجه داشت که سناریوهای مرتبط با آینده ی زنان را می توان از منظر سیاسی در نظر گرفت چون شرایط سیاسی حاضر موجب پیش آمدنِ مباحثی از احتمالاتِ پیش رو برای آینده ی زنان شده است. اما از منظر بررسی رویکرد سیاسی احتمالی در آینده ی زنان می توان گفت سه گزینه وجود دارد:
۱– گزینه ی امارت اسلامی
۲– گزینه ی جمهوری اسلامی
۳– گزینه حکومت ائتلافی
که تحت این سه گزینه شرایطی با توجه به ارزش هایی که حاکم خواهد بود ایجاد شده و طبیعتا وضعیت زنان افغانستان نیز ذیلِ این شرایط تغییر خواهد کرد. اما بحث دیگر آن است که وضعیت زنان از چه جنبه ها و ابعادی باید بررسی شود. پس باید ابتدا به دسته بندی ها و طبقه بندی های اجتماعی اشاره کرد و سپس و به بحث ورود کرد. در کل می توان گفت تحولات افغانستان با سرعت در حال پیشروی است و احتمالا نظم خاصی نیز در آینده برقرار می شود که وضیت زنان افغانستان را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
اما در ادامه با توجه به بحثِ مطرح شده، شنوندگان دیگر نیز در ورود به بحث و نظردهی در این رابطه مشارکت یافتند که در ادامه به چند مورد اشاره خواهیم کرد:
- دکتر عمر صدر: به باور ایشان هیچ تکاملی به صورت فورموله و تجویز شده صورت نمی گیرد و یک جامعه روندی از تکامل و پیشروی را در قالبی چندگانه و پیچیده طی می کند. پس باید همه ی ابعاد و جوانب را در نظر داشت و در این روند به کاستی ها و دستاورد ها همزمان نیز توجه کرد. به گونه ای روندی دیالکتیک که ساختار و کارگزار را در خود جای می دهد. بنابراین باید گفت جامعه ی افغانستان بی شک جامعه ای مردسالار/پدرسالار است لیکن نباید فراموش کرد که به همان نسبت ساختار های بدیل نیز در آن شکل گرفته است. نسل امروز جامعه ی افغانستان به شکل غیرقابل مقایسه و چشم گیری با ایده ها و جهان امروز پیوند خورده است. اما برای بررسی مسئله ی زنان و آینده ی آن ها دو موضوع بیش از سایرین قابل توجه است:
۱– سطح مشارکت زنان در نهادها
۲– مسائل هنجاری و نرماتیو چون جنسیت یا برابری
می توان گفت مشارکت زنان در عرصه های سیاسی اجتماعی بی شک توسعه و پیشرفت داشته است اما شاید وجه دوم تا حدودی مورد غفلت بوده است. بی شک حضور زنان در عرصه های تصمیم گیری و سیاست گذاری آنچنان که باید و شاید، نبوده است اما به هرروی نمی توان نقش و حضور زنان را نادیده گرفت. به ویژه نقش آنها در جنبش ها. به هر حال کلان ترین تهدید ها برای زنان افغان در آینده شامل موارد زیر است:
۱– استیلای طالبان و تحکم نظامی طالب محور
۲– فروپاشیِ نظمِ جاری در افغانستان
۳– ادامه ی وضع موجود و یا رو به وخامت رفتن آن
- همچنین آقای یعقوب یسنا نیز در همین رابطه اشاره داشتند که مسئله ی زنان افغانستان آینده ی آنها منوط بر چهار عامل است:
۱– ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه افغانستان: در واقع ساختار اجتماعی و سیاسی افغانستان مردانه است و این ساختار مردانه سببِ کمرنگ شدنِ نقش و حضور زنان در جامعه شده است.
۲– زنان در دید سیاسی حکومت و حاکمیت: دیدگاه سیاسی حکومت نسبت به زنان دیدی نمایشی و ویترینی است. یا اینکه دولت و حکومت می توانست نقش های جنسیتی را تغییر دهد اما اقدام به این امر نکرد و حتی خدماتِ آموزشی، بهداشتی و فرهنگی را نیز در ولایت ها به خوبی اعمال و اجرایی نکرد.
۳– روایتی از خود زنان: زنان بیشتر با دیدی پروژه ای فعالیت می کنند.
۴– آینده زنان افغانستان: با شرایطی که در حال حاضر وجود دارد اگر جنگ و ناآرامی تداوم یابد ضربات آن متحمل زنان هم می شود و طالبان هم هر چند به تغییر اذعان کنند، لیکن همه ی مردم افغانستان آنها را می شناسند و با روی کار آمدن آنها امید برای آینده روشن زنان نیز طبعا کمرنگ می شود.
- همچنین دکتر بتول سید حیدری براین باور است که ردپای مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان افغان را می توان به قوت مشاهده کرد و اینکه نقش زنان به بازیگرانی کلیدی در نهادهای مدنی و هسته های تصمیم سازی خود نشان از وجود پیشرفت هایی در این زمینه است؛ اما باید به بُعد دیگه ماجرا نیز توجه داشت. اینکه با توجه به در نظر گرفتنِ مسائلی چون جغرافیای افغانستان، ضرورتِ شکل گیریِ یک رهبریِ سیاسی نرم از جانب حاکمیت احساس می شد لیکن حکومت به جای حرکتی نرم دچار خیز شد و زنان را در موقعیت ها و ارگان هایی قرار می دهد که در آن فقدان مولفه های مورد نیاز برای رهبری زنان در مقام های رده بالا از ولایت های مختلف احساس می شود و صرفا این عمل در پایتخت اجرایی می شود و نه ولایات مختلف.
- و در نهایت به گفته ی آقای عباس عارفی اگر نگاهی کلان به ساختار سیاسی داشته باشیم درمی یابیم که آینده ی زنان افغانستان جدا از آینده ی کودکان افغان و یا مردان نیست و باید به نقش زنان مرتبط با نقش سایر اقشار جامعه توجه شود. بنابراین با شناخت از حکومت طالبان باید دریافت اگر درگیر حکومت این گروه شویم نه تنها زنان بلکه تمام ملت درگیر چالش ها و ابهاماتی می شوند.
در پایان برای جمع بندی به باور خانم اعتبار این دوره از شرایط افغانستان می تواند محکی باشد که چقدر به خود باوری رسیده ایم. چقدر از زنان و شرایط آنها به واقع درک و دریافت درست و دقیق داریم. نه به نگاهِ از بالا به پایینِ زنِ سفید پوستِ غربی دلخوش باشیم و نه به نگاهِ طالبانی. واقعیت آن است که همگی در وضعیتی از بیم و امید هستیم؛ اما نه بر طبل ناامیدی می کوبیم و نه ساده لوحانه خوشبینیم. همچنین به باور دکتر حسینی امید است زنانی که در مسیر توانمند شدن متحمل رنج و سختی های بسیار شده اند، در مواجهه با آینده ای که مبهم هست جا نزده و ناامید نشوند.